لذت کوهنوردی

کوهپیمایی یا کوهنوردی فعالیتی است که هر کسی با دید متفاوتی به آن مینگرد...

لذت کوهنوردی

کوهپیمایی یا کوهنوردی فعالیتی است که هر کسی با دید متفاوتی به آن مینگرد...

گیلان ، ماسوله ، توریشوم

قرار 05:00

حرکت 05:30

پل آبی 6:45


104 نفر


قله 13:30


80 نفر


گردهمایی گروه های

ایران کبیر،باد منجیل،ساوالان،دماوند،کوروش کبیر،گیلار سنگر،گیلسا،هیئت فومن

 درحمایت از بیماران خاص

 18  اردیبهشت  94   -   قله توریشـوم ماسولـه


حرکت 14:20


کلبه 15:00

حرکت 16:00

پایین 19:00

رشت 21:00

گیلان ، ماسوله ، توریشوم

حرکت از رشت 05.10

ماسوله 07.55

حرکت 08.05

چشمه اول 08.55

حرکت 09.35

کلبه 11.15

حرکت 11.45

توریشوم 13.00

حرکت 13.30

کلبه 14.15

حرکت 14.35

چشمه 17.00

حرکت 17.25

ماشین 18.55

حرکت 19.00

رشت 20.30

خونه 20.40

(17 نفر، 15 آقا، 2 خانم)

گیلان ، ماسوله ، توریشوم 2650

* گروه گیلسا *

از خونه حرکت کردم 4.40

رسیدم یخسازی، توی ماسین نشستم، تا مسافر تکمیل بشه یه خواب ریز زدم به بدن. بیدار شدم دیدم چهار نفریم و راننده گفت اون یکی رو حساب میکنید بریم، من گفتم مشکلی ندارم و حرکت کردیم... 5.15

رسیدم فومن 5.35

علی اومد و رفتیم یه دونه نون گرفتیم و حرکت کردیم رفتیم ایستگاه ماسوله و حرکت برای ماسوله... 5.50

7.30 رسیدیم پل فلزی

آماده کردیم خودمون رو حرکت برای قله...

اولش یکم برام سخت بود و کم کم که به برف رسیدیم اونم در شاریطی که هفته پیش همین مسیر رو اومده بودیم برفی در کار نبود کلی برام لذت بخش بود و هرچه میرفتیم بالاتر لذن بخشتر میشد چون هم برف بیشتر بود و هم درخت ها با برفی که اومده بود خیلی خوشکل شده بودن و تصاویریبه چشم میومد که من فقط مثل اون ها رو در عکس های والپیپر دیده بودم 
دوستم عینک نیاورده بود و تا یه جایی رفتیم بعدش دیگه خیلی براش سخت بود که در برف و هوای نیمه ابری بدون عینک دودی ادامه بده و گفت برگیدیم ولی من کفتم بیا عینک منو یکم من یکم تو میزنیم و میریم و ادامه دادیم...
کلا در مسیر قله 8 نفر بودیم. 3 نفر خیلی جلوتر، 3 نفر یکم عقبتر و ما دوتا هم آخرین نفرات بودیم.
12.20 ، 10 دقیقا ای قله دیگه بیخیال رفتن شدیم و برگشتیم اومدیم پایین تر توی یه کلبه یکم استراحت کردیم تا سه نفر جلویی ما اومدن رسیدن به ما که با دوستم آشنا بودن و بعد چند دقیقه ما حرکت کردیم برای پایین .
16.10 رسیدیم پایین. صبح قبل حرکن که از علی پرسیده بودم کفته بود 16 ، 16.15 میرسیم پایین که دقیقا هم همینطور شد. ولی موقع پایین اومدن واقعا بهم فشار اومد ، خیلی رو دو تا پاهام فشار بود ولی تحمل کردم و صحیح و سالم رسیدیم پایین.
چند دقیقه ای کنار خیابان موندیم و یه ساندویچ کوچیک زدیم به بدن و دیدم که اون سه نفر هم اومدن ، ماشین داشتن و ما هم باهاشون اومدیم. فومن دوستم و دونفر پیاده شدن و راننده خونش رشت بود و اومد رشت و منم اومدم و رشیدم خونه ساعت 17.30 رو نشون میداد .
روز خیلی خیلی خوبی بود، یعنی تا حالا صعودی با این میزان لذت بخشی نداشتم، یه تصار فوق العاده زیبا...